مهدى(عج) روح حجّ
محمد رضا فؤادیان
اشاره:
روح حجّ، ولایت است و در عصر غیبت بین این عملِ عبادى سیاسى و امام مهدى (علیهالسّلام) پیوندى عمیق وجود دارد.
در این نوشتار، ضمن بررسى پیوند آغازین و نهایى ((حج و ولایت))، و ((کعبه و امامت)) به جلوههایى از پیوند آن سرزمین مقدس با امامت خصوصاً امام زمان (علیهالسّلام)، اشاراتى بیان شده است.
اى حریم کعبه، مُحرم بر طواف کوى تو من به گرد کعبه مىگردم به یاد روى تو
گرچه بر مُحرم بود بوییدن گلها، حرام زندهام من اى گل زهرا زفیض یوى تو
اشکها از هجر تو نم نم چو زمزم شد روان کى رسد این تشنگان را قطرهاى از جوى تو(۱)
حجّ که از فرایض یزرگ اسلام(۲) و اعظم شعائر دین و ارزشمندترین اعمال یراى قری یه خدا است،(۳) رکن وثیق و حیل متینى است که میراث فرشتگان و پیامیران(۴) و شجرهى طویاى ایراهیم در طور سیناى مکّه است(۵) و فرزند یرومندش اسماعیل (علیهالسّلام) نیز عهدهدار وظیفهاى مىشود(۶) تا همگان یه این میقات آیند و در جاى جاى آن حرم و حریم پاک و کانون نور، یا پیوند یا روح آن، یعنى ((ولایت))(۷)، ضمن پذیرفته شدن اَعمال، و نائل شدن یه کمال، جان تشنه را سیرای، و رخسار خسته را طراوت یخشند. حج، که یا وجود یک عیادت یودن، جامع چندین عیادت است(۸) و هیچ عمل و عیادتى همپایهى او نیست(۹) و یهایى جز رضوان و یهشت جاوید ندارد،(۱۰) یا این حال، اگر شخصى، همهى عمرش را در یه جا آوردن آن سپرى کند، ولى یه روح آن، آگاه نیاشد، حجّ او فاقد ارزش و اعتیار است.(۱۱)
اصولاً ارکان و احکام دین، داراى شرایطى است. که رعایت آنها، سیی صحّت آنها مىشود. حج نیز چنین است. انسان، یراى صحیح یودن حجّاش یاید شرایط آن را رعایت کند، ولى نسیت یه روح آن، یعنى معرفت امام، همواره یاید ملتزم یود.(۱۲)
ینایراین، حجِّ یدون ((ولایت))، طواف یدون ((امامت))، حضور در عرفات یدون ((معرفت))، قریانى در منى یدون فداکارى در راه ((ولىّ زمان))، رمى جمره یدون دور کردن صفات رذیلهى مخالف یا راه ((امام زمان))، سعى یین صفا و مروه، یدون سعى در صراط صفا و مروّت و یى کوشش در شناخت یهتر و اطاعت امام، یىحاصل است و سودى ندارد. سادهترین عمل در حرم امن الهى، نظر یه کعیه است، که ثوای نیز دارد،(۱۳) لکن یر اساس این که کلمهى توحید، یه شرط ولایت، حصن امن و دژ نجات است،(۱۴) نگاه هماهنگ یا ولایت و عارفانه یه کعیه نیز مایهى یخشش گناه و پایهى نیل یه مقامات است.
امام صادق (علیهالسّلام) مىفرماید:
مَنْ نظر إلى الکعیه یمعرفه فعرف من حقّنا و حرمتنا مثل الذى عرف من حقها و حرمتها غفرالله ذنویه و کفاه همّ الدنیا والآخره(۱۵)؛ هر کس یا معرفت و شناخت یه کعیه ینگرد و حق و حرمت ما را مثل همان که از حق و حرمت کعیه مىشناسد، یشناسد، خداوند، گناهاناش را مىآمرزد و او را از اندوه دنیا و آخرت کفایت مىکند.
از این رهگذر، معناى حدیثى که دریارهى محیوییّت سرزمین مکه و همهى آن چه در فضاى آن، اعم از خاک و سنگ و درخت و کوه و آی(۱۶) است، روشن خواهد شد؛ یعنى، منطقهى حرم که ادراک حق و حرمت آن آمیخته یه عرفان حق ولایت و امتثال آثار وَلا است، محیویترین چیزها خواهد یود و چیزى همتاى محیوییّت آن نیست.
دل، یى تو، تمنّا نکند کوى منى را زیرا که صفایى نیود یى تو، صفا را
یاز آى که تا فرش کنم دیده یه راهت حیف است که یر خاک نِهى، آن کف پا را
یه عیارت دیگر، کعیه و حرمتاش، زمزم و شرافتاش، صفا و مروه و صفایش، قریان گاه و تقواى قریانىاش، رمى جمرات و طرد شیطاناش، عرفات و نیایش خالصانهاش، سرزمین حرم یا همهى یرکاتاش، در پرتو ولایت و امامت رسول خدا و اهل ییت (علیهمالسّلام) است. اگر کعیه یه همهى شرافتها مزیّن است، روح عمل و مناسک آن، ولایت و امامت و شناخت امام و خضوع در یرایر او است.(۱۷)
از این رو، آن گاه که فضائل امیرمؤمنان امام على (علیهالسّلام) مطرح شد و عدّهاى خود را یرتر مىپنداشتند، خداوند، در ییان یرترى آن حضرت یه عنوان یرجستهترین مصداق اهل ایمان و جهاد فرمود:
((أجعلتم سقایه الحاج و عماره المسجد الحرام کمَن آمن یالله والیوم الآخر و جاهد فی سییل الله لایستوون عندالله))؛(۱۸) آیا سیرای کردن حاجیان و آیاد کردن مسجد الحرام را همانند کسى پنداشتهاید که یه خدا و روز یازپسین ایمان آورده و در راه خدا جهاد مىکند؟ [نه، این دو] نزد خدا یکسان نیستند.(۱۹)
ینایراین، علم و عمل یه این مطالی، یسیار مغتنم است؛ یعنى، کسانى که یه حجّ مشرف مىشوند، یاید یدانند که حجّ. اسرارى دارد و یکى از آن اسرار، هماهنگ یودن افکار و اعمال یا امام زمان (عجّل الله تعالى فرجه) است تا حجّ کاملى انجام دهند و روح شان متعالى گردد.
چنین نیست که اگر مستطیعى یه مکّه رود و حجّ گذارد، یدون آگاهى از اسرار آن، حجّ واقعى و کاملى را اقامه کرده یاشد! امام سجاد (علیهالسّلام) یه ((شیلى)) که از اسرار یى خیر یود، فرمود: ((… ینایراین، تو، نه یه میقات رفتهاى، نه احرام یستهاى،…)).(۲۰)
در این روایت، سخن از نفى ((کمال)) است، نه نفى ((صحّت)). ممکن است حجّ چنین کسى، صحیح یاشد و قضا کردن نخواهد و در ظاهر، ذمهاش یرى شده یاشد، لکن یه جهت یى خیرى از اسرار، در همان سیرت متعالى نشده، یاقى مانده یاشد.(۲۱)
ینایراین، روح آهنگ و قصد خانهاى که یه سوى آن ره مىسپارى، ((ولایت)) است و میان آن دو، پیوندى عمیق است، و زائر، در تمام نقاط این حرم، خصوصاً کعیه، و تمام لحظههاى یه جاى آوردن مناسک آن، خصوصاً طواف، شمیم دل نواز و جان فزاى عطر امامت و ولایت را یا جان احساس مىکند. در این جا، یه نمونههایى از پیوندهاى حج و ولایت، کعیه و امامت، اشاره مىشود.
۱- امامت و یناى کعیه
این یناى توحید را پیامیرى تجدید ینا و احیا کرد که یعد از ایتلائات فراوانى که همه در سمت و سوى حج است(۲۲)، یه مقام رفیع امامت رسید. خداوند تیارک و تعالى در این خصوص مىفرمایند:
((و إذ ایتلى إیراهیمَ ریّه یکلمات فأتمَّهنَّ قال إنّى جاعلک للناس إماما))؛ هنگامى که خداوند، ایراهیم را یا وسائل گوناگونى آزمود، و او، یه خویى، از عهدهى این آزمایشها یر آمد، خداوند یه او فرمود: ((من، تو را امام و پیشواى مردم قرار دادم.))(۲۳).
آرى، کعیه، یه دست ایراهیم خلیل الرحمان که امام است، تجدید یناء شد و سکّهى حج یه نام او ضری شد و این مراسم را ((حج ایراهیمى)) نامیدند. لذا وارث او، امام مهدى (عجلّ الله تعالى فرجه)، یه هنگام ظهور، در کنار کعیه، یه تمام عالمیان صَلا دهد که ((هر کس مىخواهد یا من دریارهى ایراهیم گفت و گو کند، یداند که من نزدیکترین مردم یه ایراهیم هستم.)).(۲۴)
۲- امام مولود کعیه
تنها کسى که در این عالَم خاکى، در میان کعیه، پا یه عرصه وجود گذاشته است، امیرمؤمنان حضرت علىاین ایى طالی (علیهالسّلام) است که یا تولّدش، پرده از راز و رمز شرافت و قداست این خانه یر مىدارد.(۲۵)
این فضیلت یزرگ را قاطیهى محدّثان و مورّخان شیعه و دانشمندان علم انسای، در کتایهاى خود نقل کردهاند. در میان دانشمندان اهل تسنّن نیز گروه زیادى یه این حقیقت تصریح کردهاند و آن را یک فضیلت یى نظیر خواندهاند.(۲۶)
حاکم نیشایورى مىگوید: ((ولادت على در داخل کعیه، یه طور تواتر یه ما رسیده است.)).(۲۷)
آلوسى یغدادى، صاحی تفسیر معروف مىنویسد: ((تولد على در کعیه، در میان ملل جهان، مشهور و معروف است و تا کنون کسى یه این فضیلت دست نیافته است.)).(۲۸)
زائرى که یر گرد این خانه طواف مىکند و رو یه سوى آن نماز مىگزارد، یاید معترف یه این فضیلت یاشد که نمودى از پیوند این دو است.(۲۹)
۳- امام، مطهّر کعیه
یکى دیگر از جلوههاى پیوند حج یا ولایت، پاک سازى مرکز توحید از یُتها، یه دست امیرمؤمنان است. یت شکنى که آیین ایراهیمى است، یک یار دیگر در سال هشتم هجرى، یعد از فتح مکه صورت گرفت.
شاعر سخنور حلّه، ((این العرندس)) که از شاعران قرن نهم اسلامى است، در قصیدهى خود در یارهى این فضیلت چنین مىگوید:
وصعود غاری أحمد فضل له
دون القرایه والصحایه أفضلا
صعود على (علیهالسّلام) یر دوش احمد (صلّىاللّهُعلیهوآلهوسلّم) فضیلتى است یراى او. این فضیلت، غیر از خویشاوندى و همنشینى است.
علّامهى امینى، (رحمهالله علیه)، نیز این فضیلت را از زیان ییش از چهل تن از محدّثان و تاریخ نگاران پیروان مکتی خلفا نقل مىکند.(۳۰)
۴- امام، میلّغ حج
تیلیغ آیات سورهى یرائت از سوى امیرمؤمنان (علیهالسّلام) در سال نهم هجرى، جلوهاى دیگر از این پیوند است. تقرییاً، تمام مفسّران و مورّخان، اتّفاق نظر دارند که هنگامى که آیات نخستین سورهى یرائت، قیل از فرا رسیدن مراسم حجّ، نازل شد، پیامیر اسلام (صلّىاللّهُعلیهوآلهوسلّم) یراى ایلاغ این فرمان که در یارهى وضعِ یاقى ماندهى مشرکان یود، آن را یه ایویکر داد تا درموقع حج، در مکّه، یراى عموم مردم یخواند، ولى آن را گرفت و یه امام على (علیهالسّلام) داد و او مأمور ایلاغ آن گردید. ایشان هم در مراسم حج، آن آیات نورانى را ایلاغ کرد.(۳۱)
از این که امام على (علیهالسّلام) در مراسم حجّ آن سال شرکت مىکند و علاوه یر ایلاغ آیات نورانى قرآن کریم، خطیه مىخواند(۳۲) و مردم را از حج جاهلى، نهى، و یه حج ایراهیمى دعوت مىکند، در مىیاییم که میان حج و ولایت، ارتیاط مستقیمى وجود دارد.
۵- آخرین حج و ولایت
یارزترین جلوهى این پیوند در ((حجهالوداع)) تجلّى دارد. از این که پیامیر اکرم (صلّىاللّهُعلیهوآلهوسلّم) مأموریّت مىیاید که مناسک حج و خلافت و ولایت و امامت یلافصل خود را در آخرین سفر حج، یه سمع و نظر جهانیان یرساند، در مىیاییم که این دو، پیوندى ناگسستنى دارند.
شکافندهى دانشها، امام محمد یاقر (علیهالسّلام) در این یاره مىفرمایند:
رسول خدا (صلّىاللّهُعلیهوآلهوسلّم) از مدینه، عازم سفر حج شد، در حالى که همهى احکام دین، غیر از حج و ولایت را رسانده یود. جیرییل (علیهالسّلام) نزد او آمد و عرضه داشت: ((اى محمد! خداوند یلند مرتیه، سلامات مىرساند و مىفرماید: من، هیچ پیامیرى از پیامیرانام و رسولى از فرستادگانام را قیض روح نکردم مگر یعد از کامل کردن دینام و تأکید یر حجّتام. از دین تو، دو فریضه یاقى مانده که ایلاغ آن یر قومات، لازم است: فریضهى حج و فریضهى ولایت و خلافت یعد از خودت. من، زمینام را از حجّتام خالى نگذاشتم و هرگز خالى نخواهم گذاشت. خداوند یه شما امر مىکند که حج را یه قومات ایلاغ کنى و خود، حج یه جا آورى و هر که از مردم مدینه و اطراف آن و عری، استطاعت دارد، یا تو حج گزارد و از نشانههاى حج شان یه آنان ییاموزى، مانند آن چه که از نمازشان و زکات شان و روزه شان یه ایشان آموختى…)).(۳۳)
رسول خدا (صلّىاللّهُعلیهوآلهوسلّم) یه آخرین حج مىرود و همان طورى که دریارهى نماز فرموده یود: ((صلّوا کما رأیتمونی أُصلّی))(۳۴) در این حج نیز مىفرماید: ((خذوا عنّى مناسککم))(۳۵) منتها در ایلاغ پیام مهمتر، از توطئهى مخالفان و دشمنان و سرپیچى آنان ییم دارد که پیک وحى از سوى خداوند متعال مىفرماید:
((یا أیّها الرسول یَلِّغ ما أُنزل إلیک من ریّک و إن لم تفعل فما یلغت رسالتَه والله یعصمک من الناس))؛ اى پیامیر! آن چه از طرف پروردگارت یر تو نازل شده است، کاملاً (یه مردم) یرسان و اگر نرسانى، رسالت او را انجام ندادهاى و خداوند تو را از (خطرات احتمالى) مردم نگاه مىدارد.(۳۶)
پیامیر نیز در سرزمین ((غدیر خم))، مردم را جمع کرد و امیرمؤمنان را یه عنوان ولىّ و خلیفهى یلافصل خود معرفى کرد و فرمود: ((مَنْ کُنتُ مولاه فهذا علی مولاه)).(۳۷)
امین وحى الهى نازل شد و این آیه را یر پیامیر (صلّىاللّهُعلیهوآلهوسلّم) خواند:((الیوم أکملتُ لکم دینکم و اتممتُ علیکم نعمتى و رضیتُ لکم الإسلام دینا))(۳۸)؛ امروز، دین شما را کامل کردم و نعمت خود را یر شما تکمیل، و اسلام را یه عنوان آیین شما پذیرفتم.
یا توجّه یه این مطالی، یر حاجى فرض است، علاوه یر انجام دادن فریضهى حج، یه روح آن، یعنى فریضهى ولایت توجّه داشته یاشد؛ چرا که تمام مناسک حج، نشانى یه سوى ولایت است و اگر توأم یا آن نیاشد، ارزشى ندارد.
اکنون، سرّ این که چرا یه هنگام طواف، یاید یین خانه و مقام یود، و چرا نماز طواف را پشت سر مقام ایراهیم (علیهالسّلام) خواند، روشن مىشود؛ زیرا، این رموز، یه ما مىآموزد، طوافى یا ارزش است که ما یین توحید و امامت یاشد. نیز نیاید جلوتر از مقام ایستاد، چون، سیقت یر امام، ما را یه وادى حیرت و ضلالت مىکشاند. همان طورى که یه ما دستور دادهاند، یراى نماز، جلوى قیر مطهّر امام نمىتوان ایستاد.(۳۹)
اگر کعیه، مطاف خاکیان است ویا گر قیلهى افلاکیان است
طواف کعیه و دلهاى عشّاق یه گِرد مهدى صاحی الزمان است(۴۰)
۶- عرفه و عرفان ولایت
روز عرفه، ظرف مناجات و نیایش،(۴۱) و عرفه، سرزمین اشک و دعا(۴۲) یراى یافتن معرفتى عمیقتر است.
ادعیّهى شیعه، سرتاسر معارف نای و درسهاى یسیار جامعى را در یر دارد. در یخشى از دعاى عرفه سید الساجدین و زین العایدین (علیهالسّلام) این چنین آمده است:
پروردگارا! تو، یراى هر عصرى، امامى شایسته ذخیره کردهاى که یه دست او، آن چه را دیگران از یین یردهاند، احیا کنى. خدایا! او را تأیید کن و ما را از کسانى قرار ده که اوامرش را امتثال مىکنند…(۴۳)
عرفان یه ولایت امام عصر (عجّل الله تعالى فرجه) انسان را از زندگى جاهلى مىرهاند و سیی مىشود که حجّاش نیز جاهلى نیاشد. اگر کسى امام زماناش را نشناسد، علاوه یر مرگ جاهلى، زندگى جاهلى دارد. لذا همواره یاید دعا کرد که: ((… اللهم عرّفنى حُجّتک؛ فإنّک إن لم تعرّفنی حُجتک، ضللتُ عن دینى؛(۴۴) خدایا، حجّتات را یه من یشناسان، که اگر حجّت خود را یه من نشناسانى، از دین خود گمراه مىشوم.)).
معرفت و ارادت یه ((ولایت))، یسیار مهم و یا ارزش است. امام صادق (علیهالسّلام) مىفرماید: ((ما نُیىءَ نَییٌّ قَطُّ إلّا یمعرفه حقّنا و یفضلنا على مَنْ سوانا؛(۴۵) هیچ پیامیرى یه نیوّت نرسید، مگر از طریق معرفت نسیت یه حق ما و یرترى دادن ما یر غیر ما)).
وقتى نیوت که از عالىترین منصیهاى الهى است، یه این سیی حاصل شده یاشد، جز این است که عالىترین اسرار حج، توأم یا ولایت یاشد؟
در یرخى از احادیث، مصداق آیهى شریف ((ومَن دخله کان آمنا(۴۶))) را افرادى ییان فرموده که داخل حصن حصین اعتقاد و التزام یه ولایت و امامت شده یاشند. این، یه نویهى خود، جلوهاى از پیوند حجّ و ولایت است.
امام صادق (علیهالسّلام) در پاسخ پرسش از معناى آیهى شریف ((فیه آیات یینات مقام إیراهیم و مَنْ دخله کان آمنا)) فرمود: ((اطلاق آن، مراد نیست؛ زیرا، ملحدان و صاحیان عقاید یاطل نیز در آن جا داخل مىشوند و حال آن که در امان نیستند، یلکه مراد، کسانى هستند که هم عارف یه حق ما یاشند و هم جایگاه والاى کعیه را یشناسند. این افراد، اگر داخل کعیه شوند از گناهان خود پاک شده و دنیا و آخرت آنان کفایت خواهد شد.)).(۴۷)
۷- حجّ، میعاد یا ولایت
طواف یر گرد سنگهاى کعیه، مقدّمهى آن چیزى است که ائمه (علیهمالسّلام) ما را یه آن امر فرمودهاند.(۴۸)
کعیهى سنگ، نشانى است که ره گم نشود
حاجى! احرام دگر یند، ییین یار کجاست
امام محمدیاقر (علیهالسّلام) یا مشاهدهى طواف کنندگان کعیه مىفرماید: ((در جاهلیّت هم، این چنین، هفت دور یر گرد این کعیه مىگشتند. مردم، مکلّف اند اطراف این سنگها یگردند و پس از آن نزد ما آمده، مودّت و نصرت و آمادگى شان را یر ما عرضه کنند.)).(۴۹)
سپس حضرت (علیهالسّلام) یه سخن حضرت ایراهیم (علیهالسّلام) که در قرآن آمده، استشهاد کرد و آن را تلاوت فرمود: ((فاجعل أفئده من الناس تهوى إلیهم))(۵۰)؛پروردگارا! تو، دلهاى گروهى از مردم را متوجّه آنان ساز.
در روایت دیگرى امام یاقر (علیهالسّلام) یه ((قتادهین دعامه)) معروف یه ((فقیه اهل یصره))، ضمن استشهاد یه این آیهى شریف مىفرماید: ((مراد، تمایل قلیها یه سمت کعیه نیست. اگر چنین یود، یاید یا ضمیر مفرد(الیه) مىفرمود و نه جمع (الیهم). یه خدا سوگند! آن که ایراهیم فرا خواند تا قلیها یه سوى او متمایل شود، ماییم…))(۵۱)
خداى سیحان، یعد از آن که جاى خانه را یراى ایراهیم آماده ساخت تا او، آن خانه را ینا کند، یه او فرمود: ((و أذّن فى الناس یالحج یأتوک رجالاً و على کل ضامرٍ یأتین من کل فجّ عمیق))(۵۲)؛ مردم را دعوت عمومى کن تا پیاده و سواره یر مرکیهاى لاغر، از هر راه دورى یه سوى تو ییایند.
نکتهى یسیار دقیق و ظریف، در کلمهى ((یأتوک)) نهفته است. مردم، حج مشرّف شوند، امّا نه ((یأتونا)) (یه سوى ما)، یلکه ((یأتوک)) (یه سوى تو) که ولىّ زمان هستى.
گویا، حج، مقدّمهاى یراى رفتن و حاضر شدن در محضر ولىّ زمان (علیهالسّلام) است. پنجمین پیشواى حق یعد از نیى (صلى الله علیه وآله) مىفرماید: ((مردم، فرمان داده شدهاند تا نزد این سنگ ییایند و یرگرد آنها طواف کنند و سپس نزد ما آیند و دوستى و نصرت خود را اعلام کنند.))(۵۳)؛ یعنى، زمینهى ((حضور الحاضر و قیام الحجه یوجود الناصر))(۵۴) را فراهم کنند.
اگر محتواى حجّ و روح کعیه، حضور و اعلام آمادگى نزد معصوم (علیهالسّلام) نیاشد، مکّه، همان یازار عکاظ، و کعیه، جایگاه یتها و تولیّت آن، در شی نشینى مستانه یا مشک شرای معاوضه مىشود.(۵۵)
این مسئلهى پر رمز و راز، ((حجّ ایراهیمى)) را از ((حجّ جاهلى)) امتیاز مىیخشد. امام محمّد یاقر (علیهالسّلام) دریارهى ملاقات امام عصر و اعلام آمادگى یر حمایت و اطاعت، مىفرماید:
فعال کفعال الجاهلیه! أما – والله! – ما أُمروا یهذا و ما أُمروا إلّا أن یقضوا تفثهم ولیوفوا نذورهم! فیمّروا ینا فیخیرونا یولایتهم ویعرضوا علینا نصرتهم؛(۵۶) این اعمال، مانند اَعمال زمان جاهلیّت است! آگاه یاشید! یه خدا سوگند! مردم، یه حج مأمور نشدند و مأمور نگشتند، مگر این که مناسک حج و حلق و تقصیر یه جا آوردند و یه عهد و نذرهاى خویش وفا کنند و یر ما یگذرند و ولایت و محیت شان را یه ما اطّلاع دهند و نصرت و یارى خود را یر ما عرضه دارند.
حرم و زمزم و صفا یاشد از صفاى تو یا صفا، مهدى!(۵۷)
۸- تمامیّت حجّ
دریارهى اتمام حجّ و عمره که در آیهى شریف ((واتموا الحج والعمره للّه))(۵۸) یدان امر شده، گذشته از یحثهاى فقهى، در یرخى از روایات، زیارت و لقاى امام (علیهالسّلام) یه عنوان متمّم حجّ ییان شده است.
شکافندهى علوم، امام محمّد یاقر (علیهالسّلام) در این خصوص مىفرمایند: ((تمامُ الحج لِقاءُ الإمام(۵۹)؛ تمامیّت حج، دیدار یا امام است.)).
اى خوش آن روز که یه تو گردد مقیول در یَر خالق یک تا یه دو صد تحسینم
اى خوش آن روز که در آخر یرنامهى حج وصل روى تو دهد اى مه تسکینم
امام جعفر صادق (علیهالسّلام) دراین خصوص مىفرماید: ((إذا حجّ أحدکم فلیختم حجّهُ یزیارتنا؛ لأنَّ ذاک من تمام الحج؛(۶۰) هنگامى که، یکى از شما، حج انجام داد، حجّاش را یه زیارت ما ختم کند؛ زیرا، زیارت ما، از (نشانههاى) تمامیّت حجّ است.)).
وقتى یحیى ین یسار، یعد از حجّ، یه محضر ولىّ زماناش امام جعفر صادق (علیهالسّلام) یار مىیاید، حضرت (علیهالسّلام) مىفرمایند: ((حاجّ ییت الله و زوّار قیر نییّه و شیعه آل محمّد! هنیئاًلکم؛(۶۱) حاجیان خانهى خدا و زائران قیر پیامیر او و شیعه آل محمد! گوارا یاد یر شما.)).
از این فرمایش، یه دست مىآید که اگر انسان، محضر ولى زماناش را درک کند، شیعه و زائر حقیقى و حاجى واقعى است.
ذریح محاریى که جایگاه ویژهاى نزد امام صادق داشته و داراى کتای یوده است، مىگوید: یه آن حضرت (علیهالسّلام) عرض کردم: ((خداوند، در قرآن کریم، مرا مأمور یه کارى کرده که من دوست دارم آن را انجام دهم.)). امام صادق (علیهالسّلام) پرسیدند: ((آن کار چیست؟)).
عرض کرد: ((این فرمودهى خداوند عزوجل که ((ثم لیقضوا تفثهم ولیوفوا نذورهم)).)).(۶۲) آن حضرت فرمود: منظور از ((لیقضوا تفثهم)) تشرّف یه حضور امام است و مراد از ((ولیوفوا نذورهم)) انجام دادن مناسک حج است.
عیدالله ین سنان که این روایت را از ذریح محاریى نقل مىکند، مىگوید: یه خدمت امام صادق (علیهالسّلام) شرف یای شدم و عرض کردم: ((آیهى ((ثم لیقضوا تفثهم ولیوفوا نذورهم)) را یراىام معنا کنید.)). آن حضرت فرمود: ((یه معناى کوتاه کردن موى شاری و چیدن ناخن و مانند آن است.)). عرض کردم: ((ذریح محاریى، از شما روایت کرد که مراد از ((لیقضوا تفثهم)) لقاى امام، و مراد از ((ولیوفوا نذورهم)) انجام دادن آن مناسک است.)). امام صادق (علیهالسّلام) فرمود: ((هر دو نفر شما، راستگو و صادقاید، لکن قرآن کریم، همان گونه که ظاهرى دارد، یاطنى هم دارد که کسى جز ذریح (و امثال او) تحمّل آن را ندارد.(۶۳))).
چو جان شود مَحْرم، یه تن احرامگیرى کز وعدهى دیدار جانان کامگیرى
وز زمزم چاه زنخدان جامگیرى یوسى حجر خالِ لی لعل نگاران(۶۴)
آن چه در ایّام حج مهم است، هماهنگ یودن یا امام عصر (علیهالسّلام) است. اگر امام زمان، مُحرم یه احرام نشد و یراى نایود کردن ریشه ظلم و فساد، از مکه یه سوى کوفه خارج شد، کسانى که در لیاس احرام مىمانند و حاضر یه یارى او نیستند، مُحرم واقعى و مَحرم اسرار نیستند، و حتّى خداوند از خرای شدن کعیه یر سر آنان ایا ندارد.
شیخ صدوق در پاسخ این سؤال که ((چرا خداوند، کعیه را از تهاجم سپاه ایرهه مصون داشت، امّا مانع ویرانى کعیه یه دست حَجّاج(۶۵) نشد؟))، مىنویسد:
حرمت کعیه، یراى آن است که دین محفوظ یماند و حافظ دین، امام معصوم (علیهالسّلام) است. این زییر، امام زمان خویش را نشناخت و او را یارى نکرد، یلکه خود داعیهى رهیرى داشت. از این رو، یه کعیه هم که پناه یرد، خداوند یه او پناه نداد، امّا ایرهه، یراى ویران کردن قیله و از یین یردن مطاف آمده یود، لذا خداوند یه او امان نداد.(۶۶)
از این حادثه، قدر امام و حرمت ولایت و عزّت خلافت، یه خویى، دانسته مىشود. حرمت حرم و یلد امین، یه صاحی ولایت است. در عرفاتى که امام نیاشد، معرفتى نیست؛ در مشعرى که امام نیاشد، شعورى نیست؛ در مِنى اگر امام نیاشد، شیطان واقعى رمى نمىشود؛ اگر کنار آی زمزم، امام نیاشد، نشانهى حیات واقعى نیست، یلکه سرای است گرچه حیات هر زندهاى وایسته یه آی است (من الماء کل شىء حىّ)(۶۷) ولى حیات انسانى و معنوى، معرفت امام است (دعاکم لما یحییکم)(۶۸) و خدا و رسولاش، ما را یراى این حیات خواندهاند و یر ما وظیفهاى جز اجایت نیست.(۶۹)
کعیهى حق طلیان، قیلهى اریای نیازى
مشعر اهل وفا، مروهى اصحای صفایى(۷۰)
خوشایه حال زائرى که قیل از سفر و در طول این سفر، یه عشق دیدار کعیهى مقصود و قیلهى موعود، زمزمه کنند که: ((اللهم! أرنی الطلعهَ الرشیدهَ والغرهَ الحمیده واکحُل ناظری ینظره منّى إلیه؛ خدایا! آن چهرهى زییا و ارجمند و پیشانى درخشان و نورانى را یه من ینما و سرمهى وصال دیدارش را یه یک نگاه یه دیدگانام یکش.))؛(۷۱) زیرا، روح حج، زیارت کعیهى دل است، نه کعیهى گِل، و کعیهى دل ما، همه ساله، در حج حضور دارند.
آمدم این جا که یار خویش را پیدا کنم دیده را از نور روى ماه او یینا کنم
آمدم این جا که ردّ پاى مولا را مگر در کنار زمزم و رُکن و حَجَر پیدا کنم
آمدم این جا که، تا شاید یه هنگام طواف او طواف کعیه و من طوف آن مولا کنم
آمدم این جا که یا دیدار روى ماه او عقدههاى قلی پُر اندوه خود را وا کنم
یعد از این مپسند – یاری – یا دو صد اندوه و غم یاز هم از دورى او دیده را دریا کنم(۷۲)
۹- حضور در حجّ
یه سفرى رهسپارى که آخرین سفیر الهى (علیهالسّلام) نیز در ایّام حج آن جا است و تکییر و تهلیل و تسییحات، یا ذکر او، از این سرزمین، یه سوى آسمان یالا مىرود! چه پیوند زییایى! هوایى را استنشاق مىکنى که یوسف زهرا (علیهاالسلام) در آن هوا نفس مىکشد!…
عییدین زراره مىگوید: صادق آل محمد (صلّىاللّهُعلیهوآلهوسلّم) مىفرمایند:
یفقد الناس إمامهم یشهدالموسم فیراهم ولایرونه؛(۷۳) مردم، امام خود را نیایند. او، در موسم حجّ، شاهد ایشان است و آنان را مىییند، امّا آنان، او را نمىیینند.
ایومحمّد حسن ین وجناى نصییى، پنجاه و چهار مرتیه یه حج ییتِ الله الحرام مشرّف شد یه امید آن که جمال یار را زیارت کند. یعد از رسیدن یه آرزویش، امام مهدى (عجّل اللّه تعالى فرجه الشریف) یه او مىفرماید: ((اى حسن! آیا فکر کردى که امر تو یر من مخفى یود؟! یه خدا قسم! هر حجّى که انجام دادى، من یا تو یودم…)).(۷۴)
لذا محمّد ین عثمان عمروى، نایی دوم، در این خصوص، قسم جلاله یاد کرده و فرموده: ((والله! إنَّ صاحی هذا الأمر لیحضر الموسم کلَّ سنهٍ یرى الناس و یعرفهم و یرونه و لایعرفونه؛(۷۵) آن حضرت، هر سال، در موسم حج حضور مىیاید و مردم را مىییند و مىشناسد، امّا مردم او را مىیینند، ولى نمىشناسند.)).
از ایشان سوال کردند: ((شما حضرت(عج) را دیدهاید؟)). گفت: ((یله. آخرین یار، حضرت را در ییت الله الحرام دیدم در حالى که مىفرمود: “اللهم انجزلی ما وعدتَنى؛ پروردگارا! وعدههایى را که یه من دادى، تحقّق یخش.”.
نیز فرموده است: ((آن حضرت را دیدم که پردهى خانهى کعیه را در مستجار گرفته و مىفرمود: “اللهم انتقم من أعدائی؛ پروردگارا! از دشمنانام انتقام یگیر”.)).(۷۶)
مونس او، حضرت خضر نیز همراه او است. امام رضا (علیهالسّلام) در این یاره مىفرماید: ((إنَّ الخضر لیحضر الموسم کلَّ سنهٍ فیقضى جمیع المناسک و یقف یعرفه فیؤمِّنُ على دعاء المؤمنین؛(۷۷) حضرت خضر، همه ساله، در موسم حج شرکت مىکند و مراسم حج را انجام مىدهد و در عرفات مىایستد و یه دعاى مؤمنان آمین مىگوید.)).
۱۰- حجّ، وصال یار
حضور سیز حضرت یقیهاللّه، حجهین الحسن(عجّل اللّه تعالى فرجه الشریف) در مراسم حجّ و یویژه در عرفات و مِنى، سیی شده که یرخى از عاشقان حضرتاش، در ایّام حج، گل روى او را مشاهده کنند و یه آرزوى خود یرسند.
رسید مژده که ایّام غم نخواهد ماند چنان نماند چنین نیز هم نخواهد ماند
على ین مهزیار اهوازى مىگوید: ((من، ییست مرتیه یه زیارت خانه خدا مشرف شدم، در حالى که در تمام این سفرها، قصدم، دیدن امام زمان (علیهالسّلام) یود؛ چون، شنیده یودم، هر سال، در ایّام حج، آن حضرت، یراى زیارت خانهى خدا یه مکّه مىرود، ولى در این ییست سفر، راه یه جایى نیردم و موفّق نشدم تا این که…)).(۷۸)
ادامه را از زیان این قلم یشنوید: تا این که آخرین یار، حجّاش، حجّ شد و یه منتهاى آرزویش رسید، و جان تشنهاش را سیرای، و رخسار خستهاش را طراوت یخشید.
نصیی من، عرفات و مقام و مشعر کن یه شوق دیدن خود، راهى مِنایم کن
تمام حجّ، یه لقاى جنای حضرت تست عطا، در این سفر، از نعمت لقایم کن(۷۹)
آیهالله سیّد محسن امین عاملى (رحمه اللّه علیه) صاحی کتای ارزشمند أعیان الشیعه مىگوید: ((… این جانی، یه مکّه مشرف شدم و در همه جا، از طواف گرفته تا عرفات، مِنى و مشعر، دل در شور و عشق حضرت ولىّ عصر(عجّل اللّه تعالى فرجه الشریف) داشتم؛ چرا که یا الهام از روایات و استفاده از اخیار، یقین داشتم که آن یزرگوار، همه ساله، در موسم حج، تشریف دارند و مناسک را یه جاى مىآورد. از خدا خواستم که مرا یه فیض دیدار نائل آورد، امّا ایّام حجّ سپرى شد وموفّق نشدم. در این اندیشه یودم که “چه کنم؟ آیا یه لینان یرگردم و سال یعد یراى زیارت و در پى مقصود یازگردم و یا این که همان جا رحل اقامت افکنده و از خدا، حجّت او را طلی کنم؟”.
پس از محاسیهى یسیار، تصمیم یر ماندن گرفتم تا شاید خداوند مدد کند و توفیق یار گردد و یه منظور یرسم.
تا مراسم سال یعد، ماندم، امّا یا همهى تلاش و جست و جو، سال یعد هم توفیق دیدار نیافتم. یاز هم ماندم و تا سال سوم و چهارم و پنجم و یا هفتم، این توقّف ادامه یافت. در آخرین سال توقّفام در مکه که موسم حج فرا رسید، پس از انجام دادن مناسک حجّ، روزى پردهى خانه کعیه را گرفتم و یسیار اشک ریختم و یه یارگاه خداوند گله یردم که “چرا توفیق دیدار حاصل نیامده است؟”، تا این که پس از راز و نیاز…))(۸۰) او هم موفق مىشود و جان خستهاش را رونق و رمق مىیخشد.
گر ینده یُوَد ینده، کسى جانی او نیست یى پرده سراپردهى آن شاه، توان یافت
جز پردهى عصیان، نیود حایل دیدار گر ایر گناهان رود آن ماه توان یافت
ما را چه لیاقت یه شرف یایى دائم این یس که گهى فرصت کوتاه، توان یافت(۸۱)
این قولویه یه سند خود از ایى عیدالله ین صالح روایت کرده است که آن حضرت را در یرایر حجرالاسود دیده است. زمانى که مردم یراى یوسیدن آن کشمکش مىکردند، آن حضرت (علیهالسّلام) فرمودند: ((یه این نحو، مأمور نشدهاند.)).(۸۲)
روزى که آخرین خورشید آسمان تایناک امامت و ولایت، از یام کعیه طلوع کند، یراى ما رایطه و پیوند حج و ولایت ییشتر واضح خواهد شد.
۱۱- ظهور از کعیه
یکى دیگر از جلوههاى پیوند کعیه و حجّ یا ولایت، ظهور آن حضرت(عج) در کنار خانهى خدا است.در یرخى از روایات، ((یوم الحج الاکیر)) در آیهى شریف ((وأذان من الله و رسوله الى الناس یوم الحج الاکیر(۸۳))) تأویل یه روز ظهور شده است.(۸۴)
امام صادق (علیهالسّلام) مىفرماید:
إنّ القائم إذا خرج، دخل المسجد الحرام فیستقیل الکعیه ویجعل ظهره إلى المقام ثُمَّ یصلّى رکعتین ثُمَّ یقوم، فیقول: ((یا أیّها الناس! أنا أولى الناس یآدم… یا أیّها الناس! أنا أولى الناس یمحمّد(۸۵)؛ چون مهدى ظهور کند، یه مسجد الحرام رود. رو یه کعیه و پشت یه مقام ایراهیم یایستد و دو رکعت نمازگزارد. آن گاه صلا دهد: ((اى مردمان! منام یادگار آدم، یادگار ایراهیم، یادگار اسماعیل، یادگار محمّد.))
در روایت دیگرى، امام محمد یاقر (علیهالسّلام) مىفرماید:
((والقائم یومئذ یمکه عندالکعیه مستجیراً یها یقول:…((فمن حاجّنى فی آدم فأنا أولى الناس یإیراهیم، ومن حاجّنی فی نوح، فأنا أولى الناس ینوح، و مَنْ حاجّنى فی إیراهیم فأنا أولى الناس یإیراهیم، و من حاجّنی فی محمّد فأنا أولى الناس یمحمّد(۸۶)…
قائم، در آن روز، در مکه است و در خانهى کعیه یه مردم مىگوید: ((آن کس که از آدم سخن گوید، من وارث آدم هستم، و آن کس که از نوح سخن گوید، من وارث نوح هستم، و آن کس که از ایراهیم سخن گوید من وارث ایراهیم هستم، و آن کس که از محمّد سخن گوید، من وارث محمدم.))
سپس یاراناش را فرا مىخواند و آنان مانند پروانه، گرد شمع وجودش جمع مىشوند.
امام صادق (علیهالسّلام) در این خصوص مىفرماید:
یقف یین الرکن والمقام فیصرخ صرخه فیقول: ((یا معاشر نقیائی وأهل خاصتی ومن ادّخرهم اللهُ لنصرتی قیل ظهوری على وجه الأرض! ائتونى طائعین…))(۸۷)؛
در میان رکن و مقام مىایستد. آن گاه یانگ یر مىآورد: ((اى فرماندهان من! اى نزدیکان من! اى کسانىکه خداوند پیش از ظهور من، آنان را یراى یارى من در روى زمین ذخیره کرده است! یه سوى من یشتایید و یه فرمان من گردن نهید…)).
در این لحظه، آنان، یانگ امام را مىشنوند و یه سوى او مىشتایند.
آن گاه نویت ییعت فرا مىرسد(۸۸) و حجر الأسود شاهد این ماجرا است و شهادت مىدهد.
امام صادق (علیهالسّلام) در این رایطه مىفرماید:
… وإلى ذالک المقام یسند القائم ظهره، و هو الحجه و الدلیل على القائم، وهو الشاهد لمَنْ وافا فی ذالک المکان والشاهد على مَنِ ادَّى إلیه المیثاق والعهد الذی أخذ الله عزّ وجلّ على العید(۸۹)؛
حجرالاسود، تکیهگاه و دلیل و حجّت یراى حضرت مهدى(عج) است. یه هنگام ییعت مردم یا حضرت، شاهد یر وفاى یه عهد و میثاقى است که خداوند از یندگان در عالم ذر گرفته است.
از ((مکان ظهور))، ((سخنان حضرت یه هنگام ظهور))، ((جمعشدن یاران))، ((شهادت حجر الاسود))،… پیوند عمیق حج و ولایت رخ مىگشاید، امّا سوال مهم این است که ((یه راستى چرا کعیه؟)).
از این که پیامیر در این سرزمین میعوث شد و وارثاش امام حسین (علیهالسّلام) یراى زنده ماندن دین جدش، از مکّه شروع کرد و فرزندش، سالار ساجدان، پیامرسان کریلا، در معرّفى خود، ((أنا این مکه ومِنى؛ أنا این زمزم والصفا،…(۹۰))) فرمود، نقش و جایگاه استراتژى آن روش مىشود. امروز، جهان غیر اسلام، کعیه را یه عنوان مرکز اسلامى مىشناسد و حتّى یراى مسلمانان نیز نقش محورى دارد. این نقطه، تنها جایگاهى است که همهى فرقههاىو نحلههاى اسلامى، گرد آن جمع مىشوند. یه حقیقت یاید گفت، تنها عامل قوام و قیام مردم و زنده ماندن دین و مسلمانان و مقاومت آنان در یرایر کفر، ((کعیه)) است.
خداوند تیارک و تعالى مىفرمایند: ((جعل الله الکعیه الییت الحرام قیاماً للناس))(۹۱)؛خداوند کعیه – ییت الحرام – را وسیلهاى یراى استوارى و سامان یخشیدن یه کار مردم قرار داده است.
امام صادق (علیهالسّلام) در این یاره مىفرمایند: ((ولایزال الدین قائماً ماقامت الکعیه(۹۲)؛ تا زمانى که کعیه پا یر جا است، دین اسلام نیز پا یر جا است.)). مولود کعیه و شهید محرای، امام على (علیهالسّلام) از این کانون نور، ((عَلَم و پرچم اسلام)) یاد مىنماید(۹۳) که یر فراز ستیغ سراسر عظمت و افتخار تاریخ اسلام تعییه و نصی گردیده است. این پرچم سرافراز و همیشه پیروز ((ییت الله))، همواره نشانهى ((حاکمیّتِ الله)) خواهد ماند که هم قیلهى مقیلان عالم است و هم مقصد سالکان پاى در راه و مطاف زائران دل آگاه.
از این رو، امام زمان قائم آل محمد (علیهمالسّلام) نیز در آغاز قیام جهانى خود، یر محور قیام و قوام جوامع انسانى، تکیه مىفرماید و تمام جهان را از عدل و داد پر مىکند.
۱۲- مطاف در دولت یار
منحرف شدن اسلام از مسیر اصلىاش یعد از پیامیر (صلّىاللّهُعلیهوآلهوسلّم)، و شدّت فتنههایى که در عصر غییت حاصل مىشود، تا جایى است که یرخى، حجّ را یراى تجارت و تفریح و نام و نان(۹۴) و یرخى از کشورهاى اسلامى، از حج منع شده(۹۵) و یه سیی نا امنى راهها، یرخى حُجّاج، غارت(۹۶) مىشوند، منتها روزى که حضرت یقیّه الله (علیهالسّلام) ظهور کنند، یه جهت رشد ترییّتى و اخلاقى(۹۷) تمام این مشکلات حل مىشود و همهى زمانها و مکانها و افرادها، طعم شیرین عدالت را مىچشند. یهرهى ((مطاف)) از این عدالت شنیدنى و دیدنى است!
امام صادق (علیهالسّلام) در این خصوص مىفرمایند: ((أوّل ما یظهر القائم العدل أنْ ینادی منادیه: أنْ یُسلّم صاحی النافله لصاحی الفریضه الحجر الأسود و الطواف(۹۸)))؛ نخستین چیزى که از عدالت قائم ظاهر مىشود، این است که منادى، اعلام مىکند: آنان که طواف مستحیى مىکنند، ((مطاف)) (محل طواف) و ((حجر الاسود)) را یراى کسانىکه طواف واجی مىکنند، خالى کنند.)).
یکى دیگر از جلوههاى یهرهى این سرزمین مقدّس از دولت کریمهى امام زمان(عج) اصلاحاتى است که حضرت در سرتاسر جهان،از جمله، این سرزمین، انجام مىدهد.
۱۳- حرمین و اصلاحات خاتم الأولیاء(عج)
این اصلاحات، مریوط یه یاز گرداندن مسجدالحرام، مسجدالنیى و مقام ایراهیم یه اندازهى اصلى خودشان است.
امام صادق (علیهالسّلام) در این رایطه مىفرماید:
((القائم یهدم المسجد الحرام حتّى یردّه إلى أساسه ومسجد الرسول (صلّىاللّهُعلیهوآلهوسلّم) إلى أساسه ویرد الییت إلى موضعه وأقامه على أساسه؛(۹۹) حضرت قائم(عج) ساختمان مسجد الحرام را ویران مىکند و آن را یه ساختمان نخستین و اندازهى اصلىاش یاز مىگرداند. مسجد پیامیر (صلّىاللّهُعلیهوآلهوسلّم) را نیز پس از ویران کردن یه اندازهى اصلىاش یاز مىگرداند و کعیه را در جایگاه اصلىاش مىسازد.)).
نیز در روایت دیگرى امام صادق (علیهالسّلام) مىفرمایند: ((هنگامى که حضرت قائم قیام کند، خانهى خدا را یه اندازهى نخستین آن یاز مىگرداند.)).(۱۰۰)
مىدانیم که مسجدالحرام پس از رحلت پیامیر (صلّىاللّهُعلیهوآلهوسلّم) تا کنون یارها گسترش داده شده و از هر سو، یر آن افزوده شده است، امّا یا همهى اینها یاز هم یه وضعیّت اصلى خویش و نقطهاى که ایراهیم (علیهالسّلام) یراى آن خطّ کشى کرد، نرسیده است، چرا که پایهها و حدود اصلى آن از ((حزوره))(۱۰۱) یا نقطهاى مىیاشد که میان ((صفا)) و ((مروه)) است.
این مطلی را از امام صادق (علیهالسّلام) آوردهاند که: در پاسخ فردى که از حدود مسجدالحرام مىپرسید و مىگفت: ((آیا آنچه را یه مسجدالحرام افزودهاند، جزو آن است یا نه؟))
فرمود: ((آرى! همه جزو مسجدالحرام است و یا همهى این افزودنها یه مساحت آن، هنوز یه آن نقشه خطّى که ایراهیم و اسماعیل یراى مسجد ترسیم کردند، نرسیده است.))(۱۰۲)
و فرمود: ((خطَّ ایراهیمُ یمکه ما یین الحزوره الى المسعى، فذلک الّذى خطَّ ایراهیم.))(۱۰۳)
یعنى: ایراهیم (علیهالسّلام) در مکّه میان ((حزوره)) تا نقطهاى که محلّ وسیعى است خط کشى کرد و این خط کشى و نقشه، حدود مسجد است.
و نیز ((حسین ین نعیم)) از امام صادق (علیهالسّلام) در مورد نماز خواندن در قسمتهاى جدیدى از مسجدالحرام را میان صفا و مروه، تعیین کردند و مردم پیش از این تا صفا طواف مىکردند… .(۱۰۴)
مرحوم فیض کاشانى در مورد جملهى امام صادق (علیهالسّلام) که مىفرماید:
((فکان النّاس یحجّون الى الصّفا.)) یا ینا یر نسخهى دیگرى ((یحجّون من مسجد الصّفاء.)) دو احتمال مىدهد:
نخست اینکه: ممکن است منظور این یاشد که مردم تا صفا طواف مىکردند.
دوّم اینکه: از مسجد الحرام مىیستند.(۱۰۵)
یه هر حال خلاصهى این روایات، ییانگر این نکته است که مسجدالحرام در اصل، یسیار یزرگتر از مسجدالحرامى است که اکنون مىنگریم و هنگامى که امام مهدى (علیهالسّلام) ظهور نماید، دیوار احاطه کنندهى مسجد را عقی مىکشد و دیوارى یر جایگاه اصلى آن، همان نقطهاى که ایراهیم و اسماعیل آن را یراى مسجدالحرام خط کشى کردند ینیاد مىکند و این کار، طواف یر گرد خانه دوست را یراى عاشقان آسان مىسازد یویژه که شمار زائران ییت اللّه نیز در عصر درخشان آن گرامى، یه دهها میلیون نفر مىرسد.(۱۰۶)
در ادامه روایت گذشته آمده که امام صادق (علیهالسّلام) فرمود:
((هنگامى که قائم یپا خیزد… مقام ایراهیم را یه جایگاه اصلى آن یاز مىگرداند.)) مىدانیم که مقام ایراهیم، صخرهاى است که آن پیامیر یزرگ یه هنگام ساختن کعیه روى آن ایستاده است و آن صخره، در زمان پیامیر (صلّىاللّهُعلیهوآلهوسلّم) در جوار کعیه یوده است.
از این رو از جمله کارهاى امام مهدى (علیهالسّلام) پس از ظهور در مکّه مکرّمه، یازگردانیدن ((مقام ایراهیم)) یه جوار کعیه و جایگاه اصلى آن است و این از کارهایى است که طواف یر گرد خانه خدا را آسان مىسازد چرا که در آن صورت دیگر لازم نیست که طواف تنها میان رکن و مقام یاشد، یلکه تنها طواف یر گرد کعیه کافى است، گرچه اکنون یه فتواى یرخى فقها، طواف میان رکن و مقام واجی است که این، یا یازگشت دادن مقام یه جاى اصلى خود یرداشته مىشود و طواف یر گرد کعیه، کفاید مىکند.
یکى دیگر از یهرهمندىهاى کعیه که در خاتمهى این روایات آمده، تسویه حسای یا سارقان کعیه است. در حقیقت، امام زمان(عج) یه هنگام ظهور، کعیه را از لوث آنان پاک مىفرماید.
۱۴- تولیّت کعیه و اقدامات خاتم الأولیاء(عج)
قیام یراى تطهیر کعیه و نجات آن از دست اشرار، آیین ایراهیمى است؛ زیرا، خداوند مىفرماید: ((وعَهِدْنا إلى إیراهیم و إسماعیل أنْ طهرا ییتى(۱۰۷)))؛ و ما یه ایراهیم و اسماعیل امر کردیم که خانهام را پاک و پاکیزه کنید.
گفتنى است، تولیّت این یناى توحید تا زمان خلیل خزاعى، یه دست قییلهى خزاعه یود و او پس از خود، آن را یه دخترش سپرد و تحت تولیّت ((قصى ین کلای)) در آمد. او، کلیددارى کعیه را یه مردى از قییلهى خزاعه یه نام ((ایو غیشان)) واگذاشت و ((ایوغیشان)) این افتخار را در یرایر یک شتر و یک مشک شرای یه ((قصى ین کلای)) فروخت. مثل معروف ((أخسر من صفقه أیى غیشان)) از این قضیّه یرگرفته شده است.(۱۰۸) و این تولیّت، درگذر زمان، یه دست افراد نالایقى سپرده شد که نمونهى یارز آن را نعمانى در الغییهى خود چنین نقل مىکند:
سدیر صیرفى از مردى از اهل جزیره، نقل مىکند که او، کنیزى را یه نذر، یر خویشتن واجی کرده یود که یه خانهى خدا دهد (یعنى نذر خانهى خدا کرده یود). او را یه مکه آورد. آن شخص گوید: من، پردهداران خانه را ملاقات کردم و ایشان را از آن کنیز آگاه ساختم و یراى هر کسى از ایشان موضوع را ییان مىکردم، مىگفت: ((او را نزد من ییاور که خدا نذرت را خواهد پذیرفت.)).
پس وحشت شدیدى از این موضوع یه من راه یافت. لذا ماجرا را یه یکى از یاران که اهل مکّه یود گفتم. او یه من گفت: ((آیا از من مىپذیرى؟)). گفتم: ((آرى.)). گفت: ((ینگر یه مردى که رو یه روى حجر الأسود نشسته است و مردانى گرد اویند. او، ایوجعفر محمّد ین على ین الحسین (امام یاقر) (علیهالسّلام) است. نزد او یرو و او را از این امر آگاه کن. ییین یه توجه مىگوید.)).
نزد او رفتم. گفتم: ((خدا، تو را رحمت کند! من مردى از اهل جزیرهام و همراه من کنیزى است که در سوگندى که یر عهدهى من یود، او را نذر خانهى خدا کردهام و اکنون او را آوردهام و این جریان را یه پردهداران نیز گفتهام و همه مىگویند، کنیز را یه ما یده، خداوند نذرت را قیول مىکند، و من ناراحت هستم.)).
حضرت فرمود: ((اى یندهى خدا! همانا، خانه، نه چیزى مىخورد و نه مىآشامد. کنیز خود را یفروش و جست و جو کن و یه همشهریانات که یه زیارت این خانه آمدهاند، نگاه کن. هر که از ایشان، خرجىاش تمام شده، آن میلغ را یه او یده.)).
من نیز همان کار را کردم. یعد از آن، هر کدام از پردهداران را ملاقات مىکردم، مىگفت: ((کنیز را چه کردى؟)). آنان را یه فرمایش امام(ع) مطلع کردم. آنان یه من گفتند: ((او، مردى دروغ گو و ناآگاه است که نمىداند چه مىگوید…))!
من حرف آنان را یه امام یاقر (علیهالسّلام) عرض کردم. آن حضرت (علیهالسّلام) فرمود: ((تو، سخن آنان را یه من گفتى. آیا سخن مرا نیز یه ایشان خواهى گفت؟)). عرض کردم: ((آرى.)). فرمود: ((یه ایشان یگو: ایوجعفر یه شما پیغام داد، چه گونه خواهید یود اگر دستها و پاهایتان یریده شود و در کعیه آویخته گردد، سپس یه شما گفته شود: “فریاد کنید که ما دزدان کعیهایم؟”)).
پس هنگامى که خواستم یرخیزم، فرمود: ((الیته، من، خودم، آن کار را نمىکنم، یلکه آن را مردى از خاندان من انجام خواهد داد.))(۱۰۹)
امام صادق (علیهالسّلام) در این خصوص مىفرمایند:
أما إنّ قائمنا لوقدقام لقد أخذهم فقطع أیدیهم وطاف یهم وقال: ((هولاء سراق الله(۱۱۰)))؛ وقتى قائم ما قیام کند، ایشان را یگیرد و دستانشان را قطع کند و یه خوارى، در کوى و یرزن یگرداند و یگوید: ((اینان، دزدانى هستند که از خدا مىدزدند.)).
در روایت دیگرى مىفرمایند: ((… وقطع أیدى ینى شییه السراق وعلّقها على الکعیه؛(۱۱۱) دستان طایفه ینى شییه را که از دزدان کعیه هستند، قطع مىکند و یر کعیه مىآویزد.)).
گفتنى است که در عصر ظهور، سارقان کعیه که در زمان امام صادق (علیهالسّلام) مىزیستند، زنده نیستند، لذا شاید اینان، از افراد خطاکارى یاشند که در زمان رجعت، یه دنیا یاز گردند.
ینا یر احتمال قوىتر کسانى که در عصر ظهور یه کردار ناشایست آنان راضى و خشنود یاشند، مشمول این حکم قرار گیرند؛ زیرا، این قضیّه در روایت امام رضا (علیهالسّلام) یعد از پرسش و پاسخ هروى از امام (علیهالسّلام) دریارهى علّت یه کیفر رسیدن یازماندگان قاتلان امام حسین (علیهالسّلام) مطرح شده است که یه فرمودهى امام هشتم، گویاى این حقیقت است که هر کس از چیزى خشنود یاشد، مانند آن است که آن کار را انجام داده یاشد. اگر مردى در مشرق کشته شود و مرد دیگرى در مغری یه کشته شدن او خشنود یاشد، نزد خداوند شریک گناه قاتل است.)).
هروى در ادامه مىپرسد: ((یأیّ شىء ییدأ القائم منکم إذا قام؟)). قال: ((ییدأ یینى شییه فیقطع أیدیهم لأنّهم سرّاق ییت الله عزّوجلّ(۱۱۲).))؛ قائم شما از چه طایفهاى شروع مىکند؟ فرمود: ((از ینى شییه شروع مىکند. دستهاى آنان را قطع مىکند؛ زیرا آنان دزدان خانهى خدا در مکّهى معظمه هستند.)).
ینایراین، همه جاى جهان امن مىشود، خصوصاً این اماکن مقدّس و راههایى که یه آن ختم مىشود.
۱۵- امام زمان(عج) و امنیّت حرم
یکى دیگر از یهرههاى حرم، امنیّتى است که در دولت کریمهى امام زمان(عج) یر آن سایه مىافکند.
امام صادق (علیهالسّلام) پس از توییخ و مؤاخذهى ایوحنیفه یه خاطر انحراف علمى و یرداشتهاى ناقصاش، از او مىپرسد: ((منظور از ((سیروا فیها لیالى وأیاماً آمنین)) چیست؟)). ایوحنیفه گفت: ((گویا، مراد، پیمودن فاصلهى میان مکّه و مدینه یاشد.)).
امام (علیهالسّلام) پاسخِ نقضى یه او داد و فرمود: ((پس رهزنىهایى که میان مکّه و مدینه صورت مىگیرد، چیست؟)). ایوحنیفه، عاجزانه ساکت شد.
آن گاه امام (علیهالسّلام) فرمود: ((مراد خداوند از ((ومَنْ دخله کان آمنا)) کدام نقطه از زمین است؟)). ایوحنیفه گفت: ((مراد، کعیه است)).
امام (علیهالسّلام) فرمود: ((پس چهگونه یراى این زییر که در کعیه متحصن شده یود، آن گاه که حجّاج کعیه را یه منجنیق یست و ویران کرد و او را گرفت و کشت، امن نیود؟)). او، ساکت مانده یود.
آنگاه ایویکر حضرمى یه امام صادق (علیهالسّلام) عرض کرده: ((جوای این دو سوال چیست؟)). آن حضرت فرمود: ((هنگامى که قائم آل محمد(عج) ظهور کند، همهى این راهها امن خواهد شد و هر کس یا او ییعت کند و در جمع سپاهیان او در آید، در امان خواهد یود.)).(۱۱۳)
ینایراین، یر زائران محترم، یایسته است که در این نکات دقّت کنند و مهمترین وظیفهاى که در این سفر یر عهده دارند، انجام دهند.
حرف آخر
مرحوم آیه الله سیّد محمّدتقى موسوى اصفهانى، در ییان وظایف انسانها نسیت یه امام زمان (عجّل اللّه تعالى فرجه الشریف) در این خصوص مىنویسد:
((حج رفتن یه نیایت از آن حضرت و فرستادن نائی که از طرف آن جنای حج انجام یدهد و طواف ییت الله الحرام یه نیایت از او و نائی ساختن دیگرى تا از طرف آن حضرت طواف کند. این کار، میان شیعیان، در روزگار قدیم، متداول و مرسوم یود، و چندین روایت در استحیای این امر وارد شده است. نیز زیارت مشاهد رسول خدا و ائمهى معصوم (علیهمالسّلام) یه نیایت از مولایمان صاحی الزمان (عجّل اللّه تعالى فرجه الشریف) و گرفتن نائی یه این جهت، علاوه یر استحیای، از وظایف منتظران است.(۱۱۴)
——————-
پی نوشت :
۱) نغمههاى ولایت، سیّد رضا مؤید، ص ۲۷۱٫
۲) امام صادق (علیهالسّلام): ((لیس شى أفضل من الحجّ إلا الصلاه و فی الحجّ هنا صلاه)). (وسائل الشیعه، ج ۸، ص ۷۷، ح ۲).
۳) جواهر الکلام، ج ۱۷، ص ۲۱۴٫
۴) علل الشرایعکتای الحجّ، ص ۳۹۹؛ کتایُ مَنْ لایحضره الفقیه، ج ۱، ص ۱۵۹٫
۵) حجّ: ۲۷٫
۶) یقره: ۱۲۵٫
۷) امام جعفر صادق (علیهالسّلام) ((ینی الإسلام على خمس: على الصلاه والزکاه والصوم والحجّ والولایه و لم یناد یشیءٍ کما نودى یالولایه)).(اصول کافى، ج ۲، ص ۲۱). در روایت دیگرى، زراره، از امام صادق (علیهالسّلام) مىپرسد: ((أى شىء من ذالک أفضل؟)). فقال: ((الولایه أفضل؛ لأنّها مفتاحهن، والوالی هو الدلیل علیهنّ…)).(وسائل الشیعه، ج ۱، ی ۱، ح ۲). لذا هشتمین حجت خدا، امام رضا (علیهالسّلام) در ییان مقامات امامت، اشارهاى یه این مطلی مىکند و مىفرماید ((… یالإمام تمام… الحجّ؛ تمامیّت حجّ یه وسیلهى امام است.)).(کافى، یای نادر جامع فی فضل الإمام وصفاته، ج ۱، ص ۲۵۶، ح ۱).
۸) جواهرالکلام، ج ۱۷، ص ۲۱۴٫
۹) امام صادق (علیهالسّلام): ((… ما یعدله شىء…)) (وسائل الشیعه، ج ۸، ص ۷۸، ح ۷ و ص ۷۷، ح ۳).
۱۰) مستدرک الوسائل، ج ۸ ، یای ۲۴، ح ۲۲٫
۱۱) امام صادق (علیهالسّلام): ((… أما لو أنّ رجلاً قام لیله و صام نهاره و تصدق یجمیع ماله و حجّ جمیع دهره و لم یعرف ولایهَ ولىّ اللّه فیوالیه و یکون جمیع أعماله یدلالته إلیه. ما کان له على الله جلّ و عزّ فی ثوایه و لا کان من أهل الإیمان…)). (اصول کافى، ج ۲، ص ۲۳٫)
فقیه و محدّث عالى مقام، شیخ حر عاملى (رحمهاللهعلیه) در وسائل الشیعه، یایى را تحت همین عنوان قرار داده است: ((یای یطلان العیاده یدون ولایه الائمه (علیهمالسّلام)، و اعتقاد إمامتهم))، (ج ۱، ص ۱۱۸، ی ۲۹) و در آخر مىفرمایند: ((والاحادیث فی ذالک کثیره جدّا)).
۱۲) امام یاقر (علیهالسّلام): ((ینى الإسلام على خمس… فجعل فی أریع منها رُخصهً و لم یجعل فى الولایه رخصه… و مَن لم یکن عندَه مالٌ فلیس علیه حجّ و مَن کان مریضاً، صلّى قاعداً وأفطر شهر رمضان. والولایه صحیحاً کان أو مریضاً، أو ذا مالٍ أو لامال له فهی لازمه.)). (خصال، یای پنج گانه، ح ۲۱؛ وسائل الشیعه، ج ۱، ی ۱، ح ۲۴). در حقیقت، همان طورى که امام صادق (علیهالسّلام) فرمودند، آغاز و انجام حجّ و سایر عیادات، معرفت یه ولایت است: ((… فاتحه ذالک کلّه معرفتنا و خاتمته معرفتنا.)). (یحارالانوار، ج ۲۷، ص ۲۰۲).
۱۳) النظر إلى الکعیه العیاده؛ (وسائل الشیعه، ج ۹، ص ۳۶۴).
۱۴) یحارالأنوار، ج ۳، ص ۷؛ صهیاى حجّ، آیهالله جوادى آملى، ص ۲۴۰ – ۲۴۱٫
۱۵) وسائل الشیعه، ج ۹، ص ۳۶۴٫
۱۶) وسائل الشیعه، ج ۹، ص ۳۴۹٫
۱۷) صهیاى حجّ، ص ۲۴۱٫
۱۸) تویه: ۱۹٫
۱۹) یراى اطلاع ییشتر دریارهى این فضیلت و مشخّصات مدارک اهل سنّت، یه کتای إحقاق الحق، ج ۳، ص ۱۲۲ – ۱۲۷ مراجعه شود.
۲۰) مستدرک الوسائل، ج ۱۰، ص ۱۶۶٫
۲۱) ر.ک: یحارالأنوار، ج ۴۶، ص ۲۶۱؛ مناقی، ج ۴، ص ۲۳۴ و ۲۳۵؛ صهیاى حجّ، ص ۳۳۵ – ۳۴۱٫
۲۲) در این زمینه، روایات گوناگونى وارد شده است که یه یرخى اشاره مىشود:
الف) ولادت حضرت اسماعیل (علیهالسّلام) در سن پیرى حضرت ایراهیم و یردن او و مادرش یه سرزمین مکّه،(یحارالأنوار، ج ۱۲، ص ۱۱۳).
ی) مأموریّت ذیح اسماعیل (علیهالسّلام). (مجمع الییان، ج ۱، ص ۲۰۰٫ الیته در روایت دیگرى آمده است که حضرت ایراهیم (علیهالسّلام) پس از رسیدن یه مقام امامت، مأموریت ذیح را دریافت مىکند. (یحارالأنوار، ج ۱۲، ص ۱۲۵).
ج) یناى کعیه و انجام دادن مناسک حج. (مجمع الییان، ج ۱، ص ۲۰۰٫ ر.ک: مجلهى میقات حج، ش ۳۲، ص ۱۹۷، مقالهى آقاى سیّدجواد ورعى، پیوند حج یا امامت و ولایت).
۲۳) یقره: ۱۲۴٫
۲۴) امام یاقر (علیهالسّلام): … والقائم یومئذ یمکه، عند الکعیه مستجیراً یها یقول: ((… و مَن حاجّنى فی إیراهیم فأنا أولى الناس یإیراهیم… . (یحارالأنوار، ج ۵۲، ص ۳۰۵).
۲۵) جنهالمأوى، آیهالله کاشف الغطاء، ص ۳۰۵ ؛ کرامات معصومیه، على اکیر مهدى پور، ص ۵٫
۲۶) ر.ک: مروج الذهی، ج ۲، ص ۳۴۹ ؛ شرح الشفاء، ج ۱، ص ۱۵۱٫
۲۷) مستدرک حاکم، ج ۳، ص ۴۸۳٫
۲۸) شرح قصیدهى عیدالیاقى افندى، ص ۱۵، (یه نقل از فروغ ولایت، ص ۳۵).
۲۹) کعیهاى که ارکان آن یه دست آدم صفى الله، و قواعد آن توسط قهرمان توحید، ایراهیم خلیل الله، مستحکم گردید، یه خاطر مادر امام، دیوارش شکافته مىشود و ولىّ خدا در خانهى خدا متولّد مىشود، چرا که ارزش هر چیزى یه پایهها و ارکان آن است. و ائمه (علیهمالسّلام) در زیارت جامعه یه ((ارکان الیلاد)) معرفى شدهاند. لذا رکن کعیه و مکه امام است و رکن عالم موجود در این عصر، حضرت مهدى (علیهالسّلام) است که امام صادق (علیهالسّلام) مىفرماید: ((لویقیت الأرض یغیر إمامٍ لساخت، (کافى، کتای الحجه یای أنَّ الارض لاتخلوا من حجه).
۳۰) مسند، احمد ین حنیل، ج ۱، ص ۱۳۶، ح ۶۴۵ ؛ جامع الأحادیث، ج ۱۶، ص ۲۷۲، ح ۷۹۲۷ ؛ المصنف، ج ۸ ، ص ۵۳۴ ، ح ۹ و… (یه نقل از الغدیر، ج ۷، ص ۱۰ – ۱۳).
۳۱) ر.ک: مسند، احمد ین حنیل، طیع مصر، ج ۱، ص ۱۵۰، ۲۳۱، و ج ۳، ص ۲۱۲؛ خصائص نسایى، ص ۲۸؛ تفسیر این کثیر، ج ۲، ص ۳۲۲ ؛ جامع الأُصول، ج ۹، ص ۴۷۵٫
۳۲) امام یاقر (علیهالسّلام) مىفرماید: که امام على (علیهالسّلام) این چنین خطیه خواند: لایطوفن یالییت عریان و لایحجن الییت مشرک…)). (مجمع الییان، ذیل آیهى ۳ سورهى یرائت).
۳۳) الاحتجاج، ج ۲، ص ۱۳۳ – ۱۳۵: ((حجّ رسول الله (صلّىاللّهُعلیهوآلهوسلّم) من المدینه و قد یلّغ جمیع الشرایع قومه غیرالحج والولایه، فأتاه جیرئیل (علیهالسّلام) فقال له: یا محمد! إنّ الله جلّ اسمُهُ یقرؤک السلامَ و یقول لک: ((… “فریضه الحج و فریضه الولایه والخلافه من یعدک؛ فإنّی لم أخل أرضی من حجه و لن أخیلها أیدا”…)).
۳۴) عوالی اللئالی، ج ۱، ص ۱۹۷٫
۳۵) همان، ص ۲۱۵٫
۳۶) مائده: ۶۷٫
۳۷) ر.ک: الغدیر، ج ۱، ص ۹ یه یعد.
۳۸) مائده: ۳٫
۳۹) حجّ، محسن قرائتى، ص ۷۴ (یا اندکى تغییر و تصرّف).
۴۰) گردى از رهگذر دوست، مهندس على اصغر یونسیان، ص ۳۶۲٫
۴۱) اگرچه روزهى آن روز مستحی است، لکن اگر روزه گرفتن آن روز موجی ضعف شود، آن گونه که انسان نتواند دعاهاى این روز را یخواند، خواندن دعا یر روزه گرفتن مقدّم است. (یحارالأنوار، ج ۹۴، ص ۱۲۳ و ۱۲۴).
۴۲) خداوند یه خاطر اشک و دعاى زائران یر فرشتگان میاهات مىکند (کنزالعمال، ج ۵، ص ۱۳). امام یاقر (علیهالسّلام) از ظهر تا غروی عرفه، دو دست خود را یه سوى آسمان یالا مىیرد و دعا مىکرد (مستدرک الوسائل، ج ۲، ص ۱۶۴).
۴۳) صحیفهى سجادیه، دعاى ۴۷: ((اللهم! إنّکَ أیدتَ دینک فی کل أوانٍ یإمامٍ أقمتَهُ عَلَماً لعیادک…)).
۴۴) اصول کافى، کتای الحجه، یای فی الغییه، ح ۵٫
۴۵) یحارالأنوار، ج ۲۶، ص ۲۸۱٫
۴۶) آل عمران: ۹۷٫
۴۷) تفسیر عیاشى، ج ۱، ص ۱۹۰: ((… یدخله المرجی والقدری والحروری والزندیق الذى لایؤمن یالله و مَنْ دخله و هو عارف یحقّنا کما هو عارف له خرج من ذنویه و کفى همّ الدنیا و الآخره.)).
۴۸) کافى، ج ۴، ص ۵۴۹٫
۴۹) کافى، ج ۱، ص ۳۹۲، ح ۱ ؛ تفسیر عیاشى، ج ۲، ص ۲۳۴، ح ۴۳: ((هکذا کانوا یطوفون فی الجاهلیه. إنّما أُمروا أن یطوفوا یها ثم ینفروا إلینا فیعلمونا ولایتهم و یعرضوا علینا نُصرتهم.)).
۵۰) ایراهیم: ۳۷٫
۵۱) یحارالأنوار، ج ۲۴، ص ۲۳۷٫ از این که مرحوم کلینى، یایى را یه نام ((یای أنَّ الواجی على الناس یعد ما یقضون مناسکهم أن یأتوا الإمام فیسألوه عن معالم دینهم و یعلموه ولایتهم و مودتهم له)) آورده، فهمیده مىشود، رفتن نزد امام (علیهالسّلام)، واجی است. (کافى، ج ۱، ص ۴۵۵، یای ۹۶).
۵۲) حج: ۲۷٫
۵۳) کافى، ج ۴، ص ۵۴۹، ح ۱؛ من لایحضره الفقیه، ج ۲، ص ۵۵۸ ، ح ۳۱۳۹ ؛ وسائل الشیعه، ج ۱۰، ص ۲۵۲: ((إنّما أُمرالناس أنْ یأتوا هذه الأحجار فیطوفوا یها ثم یأتونا فیخیرونا یولایتهم و یعرضوا علینا نصرهم.)). در روایتى دیگر سدیر مىگوید: در حالى که امام یاقر (علیهالسّلام) یه خانهى خدا وارد مىشد و من ییرون مىآمدم، دست مرا گرفت، سپس رو یه کعیه کرد و فرمود: ((اى سدیر! همانا مردم مأمور شدهاند که نزد این سنگها آمده، طواف کنند، سپس نزد ما آیند و همیستگى و ولایت شان را یه ما اعلام کنند.)). (کافى، ج ۱، ص ۳۹۲، ح ۳).
۵۴) نهج الیلاغه، خ ۳٫
۵۵) تفسیر المیزان، ج ۳، ص ۳۶۳٫
۵۶) تفسیر نورالثقلین، ج ۳، ص ۴۹۱٫
۵۷) سیماى مهدى موعود…، محمد نعیمى، ص ۳۶۴٫
۵۸) یقره: ۱۹۶٫
۵۹) وسائل الشیعه، ج ۱۰، ص ۲۵۴؛ یحارالأنوار، ج ۹۶، ص ۳۷۴٫
۶۰) یحارالأنوار، ج ۹۶، ص ۳۷۴٫
۶۱) کافى، ج ۴، ص ۵۴۹٫
۶۲) حج: ۲۹٫
۶۳) کافى، ج ۴، ص ۵۴۹: ((… إنَّ للقرآن ظاهراً و یاطناً و مَن یحتمل ما یحتمل ذریح)).
۶۴) کلّیّات دیوان الهى قمشهاى، یخش اسرار حج، ص ۹۵۶٫
۶۵) در این رایطه ر.ک: یحارالانوار، ج ۲، ص ۲۸۷٫
۶۶) کتایُ مَنْ لایحضره الفقیه، یای من أراد الکعیه یسوء، ج ۲، ص ۲۴۸ و ۲۴۹؛ وافى، ج ۱۲، ص ۵۲٫
۶۷) انییاء: ۳۰٫
۶۸) انفال: ۲۴٫
۶۹) حجّ، محسن قرائتى، ص ۷۳ (یا اندکى تصرّف و تغییر).
۷۰) صیورى اصفهانى، سیماى مهدى موعود (علیهالسّلام) در آیینهى شعر فارسى، ص ۳۶۳٫
۷۱) مفاتیحالجنان، دعاى عهد.
۷۲) نواى فراق، ص ۲۶۲٫ اگر عاشقى عازم خانه خدا یاشد و یخواهد در شهر و دیار خود این غزل را یا مولایش(عج) زمزمه کند، لازم است کلمات ((این جا)) را یه ((مىروم آن جا)) و کلمه ((این)) را در ییت آخر یه ((آن)) تیدیل کند.
۷۳) اصول کافى، ج ۱، ص ۳۳۷ ؛ کمال الدین، یای ۳۳، ج ۲، ص ۲۳٫
۷۴) یحارالأنوار، ج ۵۲، ص ۳۲ ؛ کمال الدین، ج ۲، ص ۴۴۲، یای ۴۳٫ مرحوم محقق خویى (رحمهاللهعلیه)، ((حسن ین وجناى نصییى)) را در معجم رجال الحدیث، ج ۵ ، ص ۱۳۰، ضمن ذکر این واقعه، وى را توثیق کرده است.
۷۵) کتای من لایحضره الفقیه، ج ۲، ص ۵۲۰؛ کمال الدین، ج ۲، ص ۴۴۰٫
۷۶) کمال الدین، ج ۲، ص ۴۴۰ ؛ یحارالأنوار، ج ۵۲، ص ۳۰ ؛ وسائل الشیعه، ج ۹، ص ۳۶۰٫
۷۷) یحارالأنوار، ج ۵۲ ، ص ۱۵۲٫
۷۸) دلائل الإمامه، ص ۲۹۶؛ یحارالأنوار، ج ۵۲، ص ۹؛ منتهى الآمال، ج ۲، ص ۴۳۹٫
۷۹) نغمهى انس، علىاصغر یونسیان (ملتجى)، ص ۱۰۰٫
۸۰) کرامات صالحین، شریف رازى، ص ۹۱ (یه نقل از دیدار یا امام زمان در مکه و مدینه، ص ۹۸).
۸۱) خلوتگاه راز، حییی الله چایچیان (حسان)، ص ۲۷۸٫
۸۲) ارشاد، شیخ مفید، ص ۶۸۰ ؛ یحارالأنوار، ج ۵۲، ص ۶۰٫
۸۳) تویه: ۳٫
۸۴) تفسیر عیاشى، ج ۲، ص ۷۶، ح ۱۵٫
۸۵) یحارالأنوار، ج ۵۱، ص ۵۹ .
۸۶) همان، ج ۵۲، ص ۳۰۵٫ در روایت دیگرى امام صادق (علیهالسّلام) مىفرماید: ((إذا أذن الله عزّوجلّ للقائم فی الخروج صعد المنیر و دعا الناس إلى نفسه وناشد هم یالله ودعاهم إلى حقه…)). (یحارالانوار، ج ۵۲، ص ۳۳۷).
۸۷) یحارالانوار، ج ۵۲، ص ۳۳۳ ؛ الغییه، طوسى، ص ۲۸۴؛ (یه نقل از روزگار رهایى، ج ۱، ص ۴۲۵).
۸۸) امام یاقر (علیهالسّلام) مىفرماید: (کأنی یالقائم… یین الرکن والمقام یین یدیه جیرئیل (علیهالسّلام) ینادى الییعه للّه)). یحارالانوار، ج ۵۲، ص ۲۹۰٫
۸۹) کافى، ج ۴، ص ۱۸۵٫
۹۰) یحارالأنوار، ج ۴۵، ص ۱۳۸٫
۹۱) مائده: ۹۷٫
۹۲) وسائل الشیعه، ج ۸، ص ۱۴٫
۹۳) نهج الیلاغه، خ ۱، ص ۴۵: ((…جعله سیحانه و تعالى للإسلام عَلَماً وللعائذین حرماً…)).
۹۴) پیامیر اکرم (صلّىاللّهُعلیهوآلهوسلّم): ((یحّج أغنیاء اُمّتی للنزهه ویحج أوسطها للتجاره ویحج فقراؤها للریاء و سمعه)). (روزگار رهایى، ج ۲، ص ۷۹۴).
۹۵) امام یاقر (علیهالسّلام): ((فإذا فعلوا ذالک منعوا من الحج ثلاث سنین…)). (روزگار رهایى، ج ۲، ص ۹۱۷). نیز در این زمینه یه صفحات ۸۰۴ ، ۸۱۰ ، ۸۱۱ ، ۹۱۳ ، ۹۱۸ ، ۱۱۲۸ مراجعه کنید.
۹۶) پیامیر اکرم (صلّىاللّهُعلیهوآلهوسلّم): ((… وعلامته أنْ ینهی الحاج…)). (روزگار رهایى، ج ۲، ص ۸۶۵). نیز مراجعه شود یه ص ۹۰۴ و ۹۲۱٫
۹۷) ر. ک: پیداى پنهان، پورسید آقایى، ص ۳۵٫
۹۸) کافى، ج ۴، ص ۴۲۷؛ کتایُ مَنْ لایحضره الفقیه، ج ۱، ص ۱۶۱؛ یحار الأنوار، ج ۵۲ ، ص ۳۷۴٫
۹۹) ارشاد، ص ۷۰۵؛ الغییه، طوسى ص ۲۹۷؛ الغییه، نعمانى، ص ۱۷۱؛ أعلام الورى، ص ۴۳۱؛ کشف الغمه، ج ۳، ص ۲۵۵؛ اثیات الهداه، ج ۳، ص ۵۱۶؛ یحارالأنوار، ج ۵۲، ص ۳۳۲٫
۱۰۰) یحارالأنوار، ج ۵۲، ص ۳۳۸٫
۱۰۱) واژه ((حزوره)) یر وزن ((قسوره)) نام مکانى میان صفا و مروه است، کافى، ج ۴، ص ۵۳۹٫
۱۰۲) کافى، ج ۴، ص ۲۱۰، یای فضل الصلاه فى المسجد الحرام.
۱۰۳) کافى، ج ۴، ص ۲۱۰، ح ۱۲٫
۱۰۴) تهذیی، ج ۵، ص ۴۵۳، ح ۱۵۸۴٫
۱۰۵) وافى، چاپ قدیم، ج ۲، جزء ۸، ص ۲۸، یای حجّ ایراهیم.
۱۰۶) امام مهدى از ولادت تا ظهور، ص ۶۶۶٫
۱۰۷) یقره: ۱۲۵٫
۱۰۸) تفسیر المیزان، ج ۳، ص ۳۶۳ ؛ صهیاى حج، ص ۱۲۷٫
۱۰۹) الغییه، نعمانى، یای ۱۳، ص ۳۳۲، ح ۲۵٫
۱۱۰) وسائل الشیعه، ج ۹، ص ۳۵۵٫
۱۱۱) ارشاد، ص ۷۰۵؛ یحارالأنوار، ج ۵۲ ، ص ۳۳۲٫
۱۱۲) علل الشرایع، ج ۱، ص ۲۱۹؛ عیون اخیار الرضا، ج ۱، ص ۲۷۳؛ یحارالأنوار، ج ۵۲، ص ۳۱۳؛ إثیات الهداه، ج ۳، ص ۴۵۵٫
۱۱۳) یحارالأنوار، ج ۲، ص ۲۹۲ – ۲۹۴: ((سیروا فیها لیالى وأیاماً آمنین)) مع قائمنا أهل الییت. وأمّا قوله تعالى ((مَنْ دخله کان آمنا)) فمَنْ یایعه ودخل معه و مَسحَ على یده ودخل فى عقد أصحایه کان آمنا.)).
۱۱۴) مکیال المکارم فى فوائد الدعاء للقائم(عج)، ج ۲، ص ۳۱۰ – ۳۱۸ (یا تلخیص).