یکی از انگارههای مهم در پژوهشهای روشمند و اصولی، بهرهوری از (فرضیه) یا (فرضیات تحقیق) و قرار دادن آنها در چارچوب نظری و تئوریک است؛ یعنی، متمرکز شدن در یک یا چند مؤلفه مهم و بنیادی و استخراج و استنباط دانش و نکته جدیدی از آن در یک یا چند زمینه خاص و بر اساس قواعد و قوانین شناخته شدة (روش تحقیق).
فرضیه یا فرضیات، ارتباطی وثیق با دغدغه و سؤال اصلی پژوهشگر دارد و راهی روشن برای هدایت و استخوانبندی تحقیق به شمار میرود. با اینکه فرضیه از اهمیت و ارجمندی بالایی برخوردار است؛ ولی به دلایل مختلف با ابهام، پیچیدگی و دشواریهایی روبهرو است. به همین جهت در پژوهشهای فعلی، جایگاه آن به خوبی تعریف و تبیین نشده است یا نبود آن بهتر از تدوین آن تلقی شده است. این مسأله در (مهدویت پژوهی) شکل خاصی پیدا کرده و به دلایل مختلف (فرضیه تحقیق) به خوبی طرح نشده است. نگارنده در این نوشتار میکوشد هم جایگاه و اهمیت (فرضیه) را بیان کند و هم امکان و چگونگی بهرهگیری از فرضیه را در (مهدویت پژوهی) بررسی نماید. به نظر میرسد با دقت و ژرفاندیشی، میتوان فرضیه را به عنوان زمینهای برای کیفی کردن پژوهشهای مهدوی و آغازی برای نظریهپردازی در ساحتهای مختلف آن قرار داد.