این نوشتار در پی بازنمایی یکی از دیدگاههای مربوط به پایان زندگی امام مهدی است؛ دیدگاهی که به استناد برخی سخنان و روایات، پایان زندگی حضرت را «شهادت» دانسته است. این دیدگاه بر روایاتی مبتنی شده که به صورت کلّی فرجام پیشوایان معصوم را شهادت دانسته و نیز برخی سخنان که در باب چگونگی شهادت وی نکاتی به میان آوردهاند.
بررسیها ضمن ناتمام دانستن این روایات و حکایات برای استدلال به شهادت امام مهدی ، با توجه به تفاوتهای بنیادین بین دوران یازده امام نخست وآخرین امام، بر این اتفاق دلیلی نمیبیند؛ زیرا شأن تلاشهای فراوان صالحان در برپایی زندگیای بر پایة عدل و امنیت از سویی و رشد خرد انسانها از سوی دیگر، اصولاً، انگیزهای برای از بینبردن منجی موعود را برجای نمیگذارد.
این پژوهش، با تحلیل مستندات این دیدگاه، در پاسخ به این پرسش که چگونه میتوان دیدگاه شهادت مهدی موعود را نقد کرد؛ کوشیده است روایات مطرح را از نگاه منبع، سند و محتوا بررسی کند.
رهآورد این بررسی آنکه مستندات بر شهادت آن حضرت ناکافی است و از آنجا که روال معمول فرجام انسانها، مرگ طبیعی است؛ وقتی نتوان با دلیل قطعی شهادت را اثبات کرد، ناگزیر فرجام زندگی آن امام همام ـ متفاوت از فرجام زندگی پدران بزرگوارشان که شهادت بوده است؛ مرگ طبیعی است.